سانگل پنجم
«دستهای مادربزرگ»
- داستان ساخت آهنگ دستهای مادربرزرگ، از بیل ویترز
- تهیه و روایت: بردیا برجسته نژاد
- طراح کاور: ثمینه اتفاق
- ضبط: بردیا برجسته نژاد
بیل ویترز میگه: هر موقع آهنگ دستهای مادربزرگ رو اجرا میکنم، کسایی هستن از ملیتهای مختلف، که میان سراغم و میگن که یاد مادربزرگشون افتادن. اولین مسئولیتی که من تو زندگیم داشتم، این بود که مواظب مامان بزرگم باشم. 5-6 سالم بود. کار خاصی نمیتونستم بکنم. نهایتش میتونستم اگه تعادلش رو از دست داد و داشت میخورد زمین، مثل بالشت خودم رو بندازم جلوش که بیوفته رو من. این اتفاق ولی هیچوقت نیوفتاد. چون مامان بزرگم هیچ جا به جز کلیسا نمیرفت. کلیسامون از این جاهای غمگین نبود که هر لحظه آرزو کنی مراسم تموم شه و بیای بیرون. کلیسا شور و هیجان داشت که یکی از علتهاش مامان بزرگم بود. مامان بزرگ بود که تمبورین میزد و دستهاش رو میکوبید به هم و کلیسا رو دست میگرفت… من واقعا، از ته قلبم، عاشق اون پیرزن بودم… شما توی این قسمت از پادکست آلبوم داستان آهنگ دستهای مادربزرگ از بیل ویترز رو میشنوین… این قسمت رو تقدیم میکنم به تمام مادربزرگها.
داستان آهنگ دستهای مادربزرگ، از بیل ویترز
نظرات
هنوز بررسیای ثبت نشده است.